نسبت پاداش به ریسک
برای افزایش شانس سودآوری، زمانی که شما توانایی کسب سود سه برابر بیشتر از خطر را دارید، باید تجارت کنید.
اگر شما نسبت پاداش به خطر خود را 3: 1 در نظر بگیرید، در طولانی مدت وجود احتمال بیشتری برای پایان دادن با سودآوری دارد.
به مثال پایین نگاهی بیاندازید:
در این مثال، شما می توانید ببینید که حتی اگر شما تنها 50٪ از معاملات خود را برنده شوید، شما هنوز هم سود 10،000 دلار سود می کنید.
فقط به یاد داشته باشید که هر زمان که با نسبت پاداش به ریسک خوبی روبرو شوید، شانس سودآوری شما بسیار بیشتر خواهد بود، حتی اگر درصد پیروزی کمتری داشته باشید.
اما…..
در همان سطح، نسبت بالا به خطر بالا به نظر خوب می رسد، اما من به این فکر می کنم که این موضوع در سناریو های تجاری واقعی چگونه اعمال می شود.
بگذارید بگوییم شما اسکالپر هستید و فقط می خواهید 3 پیپ را ریسک کنید.
با استفاده از مفهوم پاداش نسبت به ریسک 3:1، این بدان معنی است که شما باید 9 پیپ را دریافت کنید. در غیر این صورت، شانس علیه شما است، زیرا شما مجبور به پرداخت 9 پیپ هستید.
اگر کارگزار شما اسپرد 2 پپ را در جفت ارز یورودلار عرضه کند، شما باید 11 پیپ را به دست آورید و این امر شما را مجبور می کند تا نسبت ریسک به پاداش 4:1 را اجرا کنید.
با توجه به این که نرخ ارز EURUSD می تواند در عرض چند ثانیه 3 پیپ حرکت کند، شما می توانید سریع تر از آن که بگویی “وای” متوقف شوید.
اگر مجبور به کاهش موقعیت خود بودبد، می توانید توقف خود را برای حفظ پاداشنسبت به ریسک مورد نظر خود افزایش دهید.
حالا اگر شما پیپ هایی را که می خواستید ریسک کنید به 50 برسانید، باید 153 پیپ را دریافت کنید.
با انجام این کار، شما می توانید نسبت پاداش به خطر خود را در جایی نزدیک تر به 3: 1 بیاورد. نه خیلی بد است، درسته؟
در دنیای واقعی، نسبت پاداش به خطر در سنگ ها تنظیم نشده است. آنها باید بسته به زمان بندی، محیط تجاری و نقاط ورود / خروج خود تنظیم شود.
تجارت موقعیتی می تواند نسبت پاداش به خطر تا10:1 در حالی که یک scalper می تواند ت 0.7:1 را داشته باشد.